" به مناسبت درگذشت خسرو شکیبائی "

خسرو شکیبایی (زاده ۷ فروردین ۱۳۲۳ تهران - مرگ ۲۸ تیر ۱۳۸۷بازیگر معروف سینمای ایران بود. او تحصیلاتش را در رشتهٔ بازیگری دردانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان برد. تا پیش از انقلاب فقط در عرصه تئاتر فعالیت داشت و فعالیت حرفه‌ای در سینما را با بازی در فیلم «خط قرمز» (مسعود کیمیایی - ۱۳۶۱) آغاز کرد. او در نزدیک به ۴۰ فیلم سینمایی بازی کرد. بازی در نقش حمید هامون در فیلم هامونساختهٔ داریوش مهرجویی یکی از ماندگارترین نقش‌هایی است که ایفا کرده‌است.

زندگی نامه:

دوران کودکی و نوجوانی 

خسرو شکیبایی در ۷ فروردین ماه سال ۱۳۲۳ در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد. در شناسنامه نامش «خسرو» است ولی خانواده و نزدیکان او را «محمود» صدا می‌کردند. پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او ۱۴ ساله بود بر اثر سرطان از دنیا رفت. او قبل از اینکه وارد عرصه تئاتر شود، در حرفه‌هایی چون خیاطی و کانال‌سازی وآسانسورسازی کار می‌کرد. در ۱۹ سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به عباس جوانمرد، معرفی و به صورت کاملا حرفه‌ای بازیگر تئاتر شد. وی فارغ‌التحصیل بازیگری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۲ با بازیگری تئاتر آغاز کرد، ۵ سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۷ وارد حرفهٔ دوبلوری شد.

دوران کاری :

تئاتر

شکیبایی فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۲ با بازیگری تئاتر آغاز کرد. در ۱۹ سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به عباس جوانمرد، معرفی و به صورت کاملاً حرفه‌ای بازیگر تئاتر شد. از جمله نمایش‌هایی که وی در آنها ایفای نقش نموده‌است، می‌توان به سنگ و سرنا، همه پسران من،شب بیست و یکم و بیا تا گل بر افشانیم اشاره کرد.  ۵ سال پس از ورود به تئاتر، یعنی در سال ۱۳۴۷ وارد حرفهٔ دوبلوری شد و مدت کوتاهی نیز در زمینه دوبله به فعالیت پرداخت.

سینما 

شکیبایی نخستین بار در سال ۱۳۵۳ در فیلم کوتاه و ۱۶ میلیمتری «کتیبه» به کارگردانی فریبرز صالح مقابل دوربین رفت. در سال ۱۳۶۱ در حالی که مشغول بازی در نمایش «شب بیست و یکم» بود، مورد توجه مسعود کیمیایی قرار گرفت و با بازی در نقش کوتاهی در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی-۱۳۶۱) به سینما آمد و تا سال ۱۳۶۸ نقش آفرینی‌هایی کرد. از جمله در فیلمهای دزد و نویسنده، ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما از بعد از بازی در فیلم هامون (داریوش مهرجویی-۱۳۶۸) بود که نام خسرو شکیبایی بر سر زبان‌ها افتاد. او برای بازیش در همین فیلم از «هشتمین جشنواره فیلم فجر»،سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.

خسرو شکیبایی از سال ۱۳۶۸ به بعد، دیگر نتوانست از جلد حمید هامون بیرون بیاید و حمید هامون را در انواع اقسام لباس‌ها و تیپ‌های مختلف تکرار کرد. اما توانایی‌های انکار ناپذیرش را در چند فیلم به معرض نمایش گذاشت: بازی تاثیرگذار او در دو فضای کاملاً متفاوت در فیلم کیمیا و کاغذ بی خط.

او برای بازی در فیلم کیمیا (احمد رضا درویش-۱۳۷۳) بار دیگر برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر شد. او سومین سیمرغ خود را هم را برای بازی در نقش عادل مشرقی فیلم سالاد فصل (فریدون جیرانی) گرفت. از آخرین افتخارات شکیبایی هم دیپلم افتخاربرای فیلم اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد) بود. شکیبایی آخرین جایزه‌اش را از ششمین جشن ماهنامه «دنیای تصویر» برای بازی در فیلم «کاغذ بی خط» دریافت کرد.

 

پس از گذشت نزدیک به ۲۲ سال از اولین حضورش در فیلم کیمیایی، در فیلم حکم (۱۳۸۳) باری دیگر در فیلم وی در کنار عزت‌الله انتظامی ایفای نقش کرد.

در ۹ تیرماه ۱۳۸۷ در دومین جشن منتقدان سینمایی، جایزه یکی از برترین بازیگران سی سال سینمای پس از انقلاب را گرفت. او همچنین در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر، بازیگر و گوینده تیزر جشنواره بود.

تلویزیون 

شکیبایی در سال ۱۳۵۴، یعنی یک سال بعد از اولین حضور خود در فیلم کوتاه «کتیبه»، به دعوت محمدرضا اصلانی در سریال «سمک عیار» ایفای نقش کرد و پس از آن در سریال‌هایی چون لحظه، کوچک جنگلی، مدرس، روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، آواز مه، تفنگ سر پر و در کنار هماو در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش «سید حسن مدرس» بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد. تا کارهای به یاد ماندنی ای همچون روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، تفنگ سر پر و در کنار هم.

  

دکلمه

او علاوه بر هنرنمایی در نقش آفرینی سینما و تئاتر و تلویزیون، برخی از سروده‌های فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، سید علی صالحی و محمدرضا عبدالملکیان را به صورت دکلمه اجرا کرده بود.

مرگ 

شکیبایی در ساعت ۴ صبح جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ در سن ۶۴ سالگی در اثر بیماری عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان گورستان بهشت زهرا دفن شد. او مدت‌ها از عارضه سرطان کبد رنج می‌برد. 

 



" جلوه ماه رمضان در ادبیات فارسی "

  

جلوه ماه مبارک رمضان در شعر فارسی :

ماه رمضان همواره از پس از اسلام یکی از ماههای مورد توجه مسلمانان بوده است به ویژه ایرانیان با آداب خاصی از این ماه استقبال کرده و سپس آنرا تودیع می نمودند. این ماه بعلت ویژگیهایی که داشته، مغضوب و محبوب بسیاری از شعرا قرار گرفته که هر یک برای خود دلیل داشته اند در دوره های مختلف ادبیات فارسی ، همراه با تغییرات مذهبی که در مردم بوجود آمده ، وضعیت شعر نیز با همان تغییرات عوض شده واین تغییرات بطور مستقیم در شعر تاثیر گذاشته است.

چنانچه می بینیم در عصرهای اولیه پس از اسلام پایبندی به دین و قواعد شرعی کمتر است و هرچه جلوتر می آییم به تفید بیشتری بر می خوریم به همین ترتیب نگاه شعرا به رمضان دچار تغییرات محسوسی است . تقریبا تمام شعرادر شعر خود از رمضان و تبعات آن گرچه در بیتی باشد یاد کرده اند.


 

از آنجا که در گستره ادب پارسی از ماه مبارک رمضان سخن بسیار گفته شده است ؛ پس به اجمال از هر شاعری به بیتی در این مضمون اکتفا خواهیم کرد :

شاه نعمت الله ولی :

رمضان آمد و روان بگذشت

بود ماهی به یک زمان بگذشت

شب قدری به عارفان بنمود

این معانی از آن بیان بگذشت...


حکیم ابولقاسم فردوسی طوسی :

همان بر دل هر کسی بوده دوست

نماز شب و روزه آیین اوست


حکیم ناصر خسرو قبادیانی :

چون روزه ندانی که چه چیز است چه سود است

بیهوده همه روز تو را بودن ناهار


سعدی شیرازی :

که سلطان از این روزه آیا چه خواست 

که افطار او عید طفلان ماست !


خواجه حافظ شیرازی :

ثواب روزه و حج قبول ، آن کس برد

که خاک میکده عشق را زیارت کرد


مولانا جلال الدین رومی :

آمد رمضان و عید با ماست

بربست دهان و دیده بگشاد...

  

مسعود سعد سلمان :

نزد خداوند عرش بادا مقبول

طاعت خیر تو و صیام و قیامت


"فلسفه و حکمت روزه گرفتن "

فلسفه روزه داری : 

فلسفه روزه داری ، تکامل جسم و جان است ، چرا که گفته اند: " عقل سالم در بدن سالم است . "دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی در این باره جزوه ها و کتابهای زیادی نوشته اند و برخی از آثار آنرا بیان کرده اند ، از جمله : رفع سوء هاضمه ، تقویت بهداشت عمومی ، جلوگیری از آپاندیس ، پاک سازی مجاری ادرار ، رفع بیماری ها و امراض جلدی و دفع چربی های زاید .

روزه در درمان بسیاری از بیماریهای غیر قابل علاج موثر است . به هر حال نقش روزه داری در سلامت تن و تکامل روح غیر قابل انکار است.

 پیامبر (ص) فرمودند : " روزه بگیرید تا سلامت شما تضمین شود . " شاید به همین دلیل باشد که قضای روزه واجب است . حتی زن حائض که قضای نمازهایش بر او واجب نیست ، اما قضاهای روزه های نگرفته بر او واجب است .

روزه در اسلام :

روزه در اسلام عملی است که انسان برای انجام فرمان خدا از اذان صبح تا اذان مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می‌کند خودداری نماید. صوم و صیام هر دو مصدری از ریشهٔ ص-و-م هستند که درلغت به معنی خودداری از عمل‌کردناست و به گفتهٔ بِرگ، مفهوم روزه‌گرفتن را احتمالاً از زبان‌های یهودی-آرامی وسریانی گرفته‌است، زمانی که محمد پیامبر اسلام با رسم روزه‌داری در مدینه آشنا شد و معنی واژهٔ «صوم» در سوره‌های مدنی همین است.در نزدصوفیان روزه از روش‌های سلوک بوده‌است و برخی در غذاخوردن امساک می‌کردند و اغلب روزه می‌گرفتند.  

 

آثار روزه گرفتن :

روزه ؛ چشمه رحمت الهی را در وادی دل انسانهای حق طلب جاری می کند.

روزه ؛ مائدهای آسمانی را بر سفره دل انسانهای روزه دار می چیند .

روزه ؛ در میدان صبر و بردباری ، روح انسان را استوار می سازد .

روزه ؛ ظلمت خودخواهی و خود محوری را مبدل به نورانیت تواضع و ایثار می نماید .

روزه ؛ نجات دهنده گناهکاران پشیمان ، از دهانه دوزخ است .

روزه ؛ شوق به خوبی ها و سبقت در حسنات را در وجود انسان می پروراند .

روزه ؛ زیبا کننده چهره شخصیت انسان در پرتو عبادات است .

روزه ؛ جان انسان را در مسیر نسیم های رحمت اهی قرار می دهد .

روزه ؛ پاک کننده چهره دل ، از غبار گناه و لغزش است .

روزه ؛ پلی است که انسان را از رودخانه مسموم هوای نفس عبور داده ، به ساحل سعادت می رساند.

روزه ؛ خانه تکانی دل از گناه و آلودگی است .

روزه ؛ در گوش جان انسانها ی مومن ، سرود وصل به خدا را سر می دهد .

روزه ؛ شکوفا کننده نهال ایمان در بوستان جان انسان است .

روزه ؛ تو دهنی زدن به شیطان ، این دشمن دیرینه هدایت است .

روزه ؛ شهد شیرین حضور در بهشت را در کام دل انسان مخلص فرو می ریزد .

 

روزه از دیدگاه دانشمندان غربی :

دکتر ( ژان فروموزان ) روش معالجه با روزه را ، شست و شوی اعضای بدن تعبیر می کند ، که در آغاز روزه داری ، زبان باردار است ، عرق بدن زیاد است ، دهان بدبو است و گاه آب از بینی راه می افتد ، که همه این ها علامت شروع شست وشوی کامل بدن است . پس از سه چهار روز بو برطرف می شود ، اسید اوریک ادرار کاهش می یابد و شخص احساس سبکی و خوشی خارق العاده ای میکند . در این حال اعضا هم استراحتی کافی دارند.

دکتر ( کاریو ) آمریکایی می نویسد : ( هر شخص بیمار باید در سال مدتی از غذا پرهیز کند ، زیرا مادامی که غذا به تن می رسد میکروب ها در حال رشدند ، ولی هنگامی که از غذا پرهیز می کند ، میکروبها رو به ضعف می روند . ) وی همچنین می افزاید : ( روزه ای که اسلام واجب کرده ، بزرگترین ضامن سلامتی بدن می باشد . )

دکتر ( گوئل پا ) فرانسوی می گوید : ( چهار پنجم بیماریها از تخمیر غذا در روده ها ناشی می شود که همه با روزه اصلاح می گردد . )

دکتر ( آلکسی سوفورین ) درکتاب خود می نویسد : ( جسم به هنگام روزه به جای غذا از مواد باقی مانده در بدن استفاده کرده و آن ها را مصرف می نماید و بدین وسیله مواد کثیف و عفونی ائی که در جسم هست و ریشه و خمیره بیماری ها از آن ها است ، از بین می رود . روزه سبب بهبودی همه بیماری ها است . بنابراین شایسته است که جسم خود را به وسله روزه ، نظیف و پاکیزه کنید . )

روزه مستحب :

روزه در سایر ماه‌ها غیر از ماه رمضان بجز روزهایی که روزه در آنها حرام به شمار می‌رود، مستحب است.

روزه حرام :

در اسلام در چند مورد روزه گرفتن حرام است:

  • روزه در روز عید فطر و عید قربان
  • در روزی که انسان نمی‌داند آخر ماه شعبان است یا اول ماه رمضان، اگر به نیت اول ماه رمضان روزه بگیرد، این روزه حرام است.
  • اگر کسی یقین یا گمان دارد روزه برایش مضر است، روزه بگیرد، روزه‌اش صحیح نیست.
  • روزه سکوت .
روزه مکروه :

روزه روز عاشورا، و روزی که انسان شک دارد روزه عرفه‌است یا عید قربان، مکروه‌است.

  

خلاصه کنم واین بخش را " فلسفه روزه " به سخن مولای متقیان ( علیه السلام ) مزین نمایم که امام ( ع ) در آنجا که فلسفه پاره ای از احکام را تشریح می فرماید : 

"خداوند ، روزه را برای آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است ، و کسی که به پیشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامی اوصافی که در فلسفه روزه بیان شده است شامل حالش می شود ، و روزه کاملا با اخلاص روزه دار ، در رابطه است . "

همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه ، سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیّک ، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابد ، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی ، همه احتراز کردن

شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن

بخدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی نا امیدی ، در بسته باز کردن

< شیخ بهایی >


" آئین روزه داری در دین زرتشت "


 

روزه در آئین زرتشت :

درود بر تمامی ایرانیان نیک پندار و نیک گفتار . امروز با یک نوشته ی جالب درباره ی روزه گرفتن در آیین پاک زرتشت مطالبم را به روز می کنم. امیدوارم که خوشتون بیاید.فقط نظراتتون رو درباره ی این پست حتما به من بگوئید. با سپاس !

درمورد روزه در دین زرتشت باید گفته شود که روزه گرفتن و نخوردن آب و غذا بخاطر اینکه باعث سستی بدن و عدم فعالیت مفید و کار روزانه میشود ، ناپسند می باشد. چون این موارد در آیین زرتشت نکوهیده شده و بی کاری و تن پروری به شدت نهی شده است.

در کتاب اوستا نوشته شده است : " از نخوردن است که توان ونیرو در بدن کاسته می شود و پارسایی و دین داری از میان میرود . از تغذیه و خوردن است که جهان جسمانی پایدار گردد و با نخوردن تباه شود. "

چهار روز ؛ روزه در آیین زرتشت :

روزه در دین زرتشت چهار روز در ماه است . زرتشتیان برای افراط نکردن در خوردن گوشت حیوانات ، روزهای دوم و دوازدهم و چهاردهم و بیست و یکم هر ماه ، از خوردن گوشت پرهیز می کنند. 

در نزد زرتشتیان برای هر سی روز ماه ، اسم خاصی وجود دارد . یکی از این روزها " وهومن " است که بعدها به نام " بهمن " تغییر شکل داده به معنای منش نیک است. روز " ماه " ، " گوش " و " رام " نیز به همراه " وهومن " روزهایی هستند که گوشت خوردن در آن روزها حرام است و اصطلاحا به آن " نبر " می گویند . ( نبر یعنی نبریدن که البته بخاطر زندگی شهری اکنون باید تعبیر نخور را به کار ببریم .) بعضی زرتشتیان قدیم در کل ماه بهمن نیز لب به گوشت نمی زدند .

نماد بهمن سپیدی و پاکی است ، از همین رو موبدان زرتشتی سپید می پوشند چرا که ، منش نیک یعنی سپیدی ، این چهار روز پرهیز از خوردن گوشت خود یک نوع " حفظ سلامتی " است .

زرتشتیان پس از مرگ یکی از نزدیکانشان نیز به مدت سه شب از پختن یا خوردن گوشت اجتناب می کنند که این همه از جمله روز های زرتشتیان است . 

روزه مینوی ( معنوی ) :

زرتشتیان در تمام اوستا و به خصوص در گاتها  بسیار به روزه مینوی تشویق شده اند و زمان آن طول سال است . در اوستا مفهوم روزه به روزه باطنی نسبت داده می شود و روزه ظاهری وجود ندارد ، اگر چه امساک و تحت فشار قرار دادن جسم برای تمرکز بیشتر بر اعمال و مناسک دینی عملی ستودنی است . زرتشتیان باید در سه بخش مینوی شنوایی ، اندیشه و احساس همیشه روزه داشته باشند و به آن معنا که از طریق این سه حس از "نیکی دور نشویم "و " اندیشه و احساس و شنوایی " مان همیشه سرشار از نیکی باشد . همچنین در اوستا بر روزه بزرگتری تاکید شده است و آن حفظ هفت عضو بدن ، مشتمل بر دو چشم ، دو دست ، دو پا و زبان در تمام طول زندگی از هر گونه آلودگی است و این هفت عضو همیشه باید پاک نگه داشته شوند که از این عمل نیز تحت عنوان روزه یاد می شود.


 

و سخن پایانی :

این مطالب تنها صرف بالا بردن اطلاعات تاریخی و فرهنگی هموطنان میباشد ، چرا که برهمه ایرانیان پاک فطرت و پاک سرشت لازم است که بدانیم اجداد ونیاکان ما چگونه می زیستند و ایزد یکتا را چطور عبادت می کردند. 

بخصوص نسل نوجوان و جوان این سرزمین باید در این زمینه آگاه و هوشیار باشند تا در برابر تبلیغات منفی فرهنگهای وارداتی ، خود بتوانند تشخیص دهند و تفاوت بین این فرهنگها را متوجه شوند.



" به مناسبت جشن باستانی تیرگان "

  

جشن تیرگان چیست :

فرهنگ ایرانی پر است از جشنها و آئین هایی که به مناسبتهای گوناگون و در فصلهای مختلف سال برگزار می شده است ، آنچه که در اغلب این جشنها به چشم می خورد نوعی شادی درونی و نشاط گروهی است که با ذات ایرانیان قرین گشته و باعث شده است که حتی آئینهای سوگواری نیز از شور و نشاط خالی نباشند . 
یکی از این آئینها که البته امروزه به بوته فراموشی سپرده شده است جشن تیرگان می باشد که ایرانیان باستان آنرا در روز سیزدهم تیر به مناسبت تیر اندازی آرش پهلوان اسطوره ای ایران برگزار میکردند .

ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه راجع به جشن تیرگان چنین میگوید :

هنگامی که افراسیاب پادشاه توران بر لشگر ایرانیان غلبه میکند ، منوچهر ( پادشاه ایران ) به جنگلهای مازندران پناه میبرد ، افراسیاب لشکر منوچهر را محاصره میکند و منوچهر به ناچار پیکی به نزد افراسیاب فرستاده و از او می خواهد که از کشور ایران به اندازه پرتاب یک تیر واگذارد و باقی را بگیرد ، افراسیاب با کمال میل این پیشنهاد را می پذیرد ، منوچهر فکر می کند که چه کسی را برای پرتاب تیر انتخاب کند تا اینکه یکی از فرشتگان خداوند به نام  اسفندارمذ پیش منوچهر آمده و آرش را که مردی خدا پرست و دیندار بود و در یکی از غارهای کوه البرز مشغول عبادت بود نامزد اینکار می کند ، چنانکه در اوستا آمده است ، آرش را حاضر میکنند و منوچهر تیر و کمان را به او داده و می گوید تو باید به فرمان خداوند این تیر را پرتاب کنی و کشور ما را از چنگال اهریمن ( لشگر افراسیاب ) رها سازی ، آرش برهنه می شود و به بالای بلند ترین نقطه کوه رویان می رود و خطاب به مردم می 

گوید : ای مردم بدن من را ببینید که سالم است و در آن هیچ زخم و جراحتی وجود ندارد ، اما بدانید که هنگامی که من این تیر را رها کنم تکه تکه خواهم شد و خود را فدای شما خواهم کرد ، آرش کمان را می گیرد و با تمام نیرو آنرا می کشد بگونه ای که تمام رگهای بدنش بیرون می زنند و پاره پاره می شوند ، او تیر را رها می کند و خداوند به باد فرمان می دهد که تیرش را از کوه رویان بردارد و به شهر فرغانه ( شهری در خاور افغانستان کنونی که فاصله آن تا جای پرتاب تیر هزار فرسنگ بود )  ببرد ، تیر پس از چند روز حرکت در این شهر به درخت گردوئی  برخورد می کند و این درخت گردو مرز بین ایران و توران می شود ، افراسیاب ناگزیر لشکر خود را از ایران بیرون می برد و ایرانیان آزاد میشوند .

این قضیه در روز سیزدهم تیر اتفاق افتاده بود و مردم این روز را جشن گرفتند و طی مراسمی آلات طبخ و تنورهای خود را ( که نشانه ای از دوران اسارت بود) شکستند و دیگی بزرگ فراهم کردند و هر کس هر چه که در خانه داشت از سبزی و نخود و حبوبات تا گوشت را در آن ریختند و آشی پختند و آنرا بین همه بخش کردند .

این جشن تا پیش از ظهور اسلام و حتی مدتی پس از آن در کشور ما بر پا می شد و طرفداران زیادی داشت ، اما پس از ظهور اسلام این جشن نیز به همراه دیگر آئین های زرتشتی منسوخ گردید و امروزه تنها در بین اقلیت زرتشتیان کشورمان این آئین برپا می شود .

 




" جشنهای ایران باستان "

جشن‌های ایرانی به جشن‌هایی ملی و مردمی گفته می‌شود که دارای ریشه تاریخی ایرانی هستند و از دوران باستان تا به امروز رسیده‌اند. برخی از این جشن‌ها کم‌وبیش زنده هستند.

جشن‌های زنده به جشن‌هایی اطلاق می‌شود که بنا به سنت تاریخی در میان مردم رایج است (مانند جشن نوروز). جشن‌های فراموش‌شده به جشن‌هایی اطلاق می‌شود که بنا به سنت تاریخی برگزار نمی‌شوند (مانند جشن بهاربد)، اما ممکن است کوشش‌هایی برای احیای آنها برخی از آنها رواج داشته باشد (مانند جشن اسفندگان).

جشن‌های حکومتی (مثل جشن سالگرد انقلاب) و جشن‌های دینی (مثل عید غدیر مسلمانان، سدره‌پوشی و شاه‌ورهرام زرتشتیان، و مولودی ارامنه) بنا به عرف نویسندگان و پژوهشگران جزو جشن‌های ایرانی به حساب نمی‌آیند. برگزار شدن یک جشن توسط پیروان ادیان و اقوام گوناگون دال بر انتساب آن جشن به آن دین یا قوم نیست. برای مثال برگزار شدن جشن نوروز توسط مسلمانان و زرتشتیان دلیل بر اسلامی بودن یا زرتشتی بودن آن جشن نیست.

شکل تاریخی برگزاری جشن‌ها (چنانکه در متون و منابع آمده است) با شکل فعلی و رایج برگزاری هر جشن، دو موضوع متفاوت است که همواره شبیه یکدیگر نیستند.

 
ویژگی های عمومی جشن های ایرانی :

بررسی جشن‌های ایرانی و زمان برگزاری آنها نشاندهنده ویژگی‌هایی مشترک در میان همه آنهاست. نخست اینکه تقریباً همگی در پیوند با پدیده‌های طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.

دوم اینکه تقریباً هیچکدام برگرفته از دستورهای دینی نیستند. با اینکه همواره پیروان ادیان گوناگون تلاش کرده‌اند که برخی از آنها را مراسم دینی خود معرفی کنند؛ اما نمی‌توان آنها را متعلق به هیچ دینی دانست. اما برخی کسان تلاش می‌کنند تا این جشن‌ها را در پیوند مستقیم با ادیان بدانند.

سومین ویژگی گردهمایی‌ها و مراسم ایرانی در این است که با سرور و شادی همراه هستند و غم و اشک و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بمو» در میان مانویان که اتفاقاً همزمان با روز جانباختنمانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار می‌شده است.

چهارمین ویژگی جشن‌ها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام آیین‌های ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمی‌شود. بلکه حتی با آیین‌هایی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار می‌شود.

ویژگی پنجم، پیوند ناگسستنی جشن‌های ایرانی با آتش است. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً اخگری کوچک به آن رسمیت و تقدسی بیشتر می‌بخشد.

ششمین ویژگی عمومی جشن‌ها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه بر می‌آید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت می‌کرده‌اند؛ چرا که هر کسی در روزی زایش یافته و در روزی در می‌گذرد. آنچه برای ایرانیان با ارزش بوده و آنرا ثبت کرده و گاه جشن می‌گرفته‌اند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونه‌های آنرا در شاهنامه فردوسی می‌بینیم. می‌دانیم که فردوسی نیز تنها به ثبت زمانِ پایانِ کار بزرگ خود که همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده کرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری کرده است.

هفتمین ویژگی‌های عمومی در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشن‌ها و آیین‌های میهنی خود را به گونه‌ای یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفت‌انگیزی برگزار کرده و تفاوت‌های قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمی‌دانسته‌اند. آیین‌های ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیده‌اند. کسانی که با تعصب‌های نابجای دینی یا قومی نقش خود در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگران می‌دانند، به این همبستگی باشکوه مردمان ایرانی آسیب می‌زنند.        

 

جشنهای ایران باستان :

جشن‌های ایران باستان به جشن‌های ایران در دوران ایران باستان اشاره دارد. جشن‌های بزرگ ایرانیان باستان عبارت بودند از: نوروز، مهرگان، جشن‌های آتش، گاهنبارها و جشن فروردگان که در خلال هر یک از این جشن‌ها مراسم و جشن‌های وابسته‌ای نیز برگزار می‌شده‌است. لازم به تذکر است که تاریخ جشن‌های ذکرشده و تقسیم‌بندی ماه‌ها بر اساس گاه‌شماری ایران باستان است و با گاه‌شماری هجری شمسی امروزین مطابقت ندارد.
واژه جشن فارسی گرفته شده از یسن Yasna اوستایی است، به معنی ستایش و پرستش. جشن با سکون حرف دوم در ایران به همان معنی عید است که زرتشتیان نیز به همین مفهوم و معنی آن را بکار می‌برند. هدف از برگزاری این همه جشن‌ها و گردهمایی‌ها نزدیکی افراد جامعه و موانست آنان و تمرکز نیرو و اتحاد و اتفاق بوده‌است.
 

روزهای همنام با دوازده ماه و جشن های ماهانه :
 نام‌های دوازده‌گانه ماه‌ها با دوازده نام از اسامی روزها، مشترک هستند. در مثل فروردین نخستین ماه سال و آغاز بهار است در حالی که روز نوزدهم هر ماه نیز فروردین نامیده می‌شود یااردیبهشت دومین ماه و سومین روز ماه نیز به شمار می‌رفته‌است. بدین شیوه هرگاه نام روز و ماهی موافق می‌افتاد، آن روز را جشن می‌گرفتند و از این رهگذر دوازده جشن در سال که بهتر است آنها را جشن‌های ماهانه بنامیم، پدید می‌آمد. این جشن‌ها در جدول بالا نمایان است.

 

جشن مهرگان :
 روز شانزدهم مهرماه هر سال، که به نام ایزد مهر نام گذاری شده است هنگام برگزاری يکي از مهمترین جشنهاي ایرانیان با نام جشن مهرگان است. در مورد پیدایش این جشن نظرات مختلفی وجود دارد. بیرونی میگوید که چون در این روز آفتاب بر عالمیان پیدا شد، این روز رامهرگان (هنگامه خورشید) نامیدند. پادشاهان ساسانی در این روز تاجی به شکل خورشید بر سر می گذاشتند و آن را به با شکوه ترین وجهی جشن می گرفتند. اما مشهور ترین روایت در مورد این جشن آن است که در این روز فریدون بر ضحاک پیروز شد و و او را در کوه دماوند به بند کشید.
بر اساس روایت دیگر مهرگان سالروز قیام کاوه بر علیه ضحاک مار دوش است که از شروع تا پایان این قیام 6 روز به طول انجامیده و سرانجام  در 21 مهرماه پیروزی بر ضحاک به دست می آید.
این جشن از قدیمی ترین جشن های بشری و بدون شک مربوط به آیین های پیش از زرتشت است که در دین زرتشتی هم به گرامی داشت آن تاکید شده است. 

جشن تیرگان:
در روز سیزدهم تیر زرتشتی (10 تیر خورشیدی) که به نام تیر یا تِشتَر -از ایزدان مهم ایران باستان- نام گذاری شده است، یکی از مهم ترین جشن های ایرانی واقع است. این جشن که به تیر گان مشهور است بنا بر منابع تاریخی برای بزرگداشت واقعه تیر اندازی آرش کمانگیر است.
در این روز مردم به یاد روزهای جنگ در دوران اساطیری گندم و میوه پخته می خوردند. ایرانیان در این روز به شست و شوی تن می پرداختند و با پاشیدن آب بر روی یکدیگر این روز را گرامی داشتند. امروزه هنوز هم در مناطقی از مازندران آثاری از برگزاری این مراسم برجا مانده است.

جشن نوروز :
با نشستن جم بر تخت زرین  مانند خورشید در میان زمین آسمان تابان شد و لقب شید را که چم درخشان است از آن خود کرد. این روز را جم "روز نو" خواند و جشن گرفت، زیرا دوره جدیدی در پادشاهی جم آغاز شد. این اتفاق در روز نخست سال خورشیدی رخ داد. از این به بعد نوروز را که بعد از جشن سده پدید آمده بود جشن گرفتند. زیرا جشن سده در میان جشن های کهن نخستین و قدیمی ترین است و از نظر زمانی،در اسطوره ها، در زمان هوشنگ پدید آمده است. بعد جشن نوروز در زمان جم و بعد مهرگان در زمان فریدون و بعد تیرگان در زمان منوچهر جشن گرفته شدند.
اما از هنگام  پادشاهی داریوش بزرگ می دانیم که نوروز جشن گرفته شد و گاهشماری اوستایی جای گاه شماری کهن را گرفت و تخت جمشید را تخت گاه جشن نوروزی هخامنشیان میدانیم. 

جشن سده:
جشن سده (جشن آتش) بعد از جشن نوروز و جشن مهرگان مهمترین جشن ایرانیان بوده است. این جشن که آن را یادگار اردشیر بابکان دانسته اند، در دهمین روز از بهمن ماه برگزار می شده و با مراسم خاص و بسیار جالبی همراه بوده است. بیرونی می گوید که در این جشن مردم آتش های بزرگی بر پای می کرده اند و به خوردن و آشامیدن و شادی می پرداختند.
در مورد پیدایش این جشن هم نظرات مختلفی ابراز شده است. از جمله اینکه گفته اند چون از این روز تا نوروز 50 روز و 50 شب و جمعاً صد شب و روز بوده، آن را به نام سده نامیده اند. 

عیدهای اسلامی و مذهبی:
در ایران امروز به جز جشن نوروز و آئین های مرتبط با آن دیگر جشنها تقریبا (جز در میان زرتشتیان) متروک است. مردم ایران به جای آنها عید های مذهبی مانند عيد فطر، عيد قربان، عيد مبعث، عيد غدير، نيمه شعبان و... را جشن گرفته و گرامی می دارند. در تقویم امروز ایران نیز، اغلب روز های جشن تعطیل از اعیاد مذهبی هستند. 

جشن یلدا :
در شب اول دی ماه که شب آغازین زمستان و طولانی ترین شب سال است؛ ایرانیان از دیرباز یکی از جشن های مهم خود را برگزار میکرده اند که یلدا یا شب چله نامیده می شود. واژه یلدا از زبان سریانی گرفته شده و به معنای تولد است. سبب نام گذاری این شب را چنین گفته اند که در پایان این شب دراز خورشید (مهر) متولد شده و تاریکی و سیاهی را از میان می برد. این جشن شاید تنها جشنی باشد که به همراه نوروز در سراسر ایران و در میان همه اقوام گرامی داشته می شود و شهر نشینان و روستائیان همگی به آن وفادارند و در این شب دست کم ساعاتی را به شب نشینی و خوردن میوه و آجیل می پردازند.

چهارشنبه سوری :
به نظر می آید مخلوط شدن جشن سده و جشن فروهرها باعث به وجود آمدن چهارشنبه سوری شده است. اما آیینی است که در باور های عامیانه ی ایرانیان ریشه دوانده است و باید بخش های نیکوی آن را پاسداری کرد. جشن چهار شنبه سوری مانند دیگر جشن های ایرانی ایین های ویژه خود را دارد مانند: آجیل مشکل گشا، قاشق زنی، فال کوزه ، فال گوش، کوزه شکنی و...

    

سخن پایانی :
و این بود گوشه ای از معرفی جشنهای ایرانیان .... و چه شاد بودند و شاد زیستند نیاکان ما ، و هم اکنون ما در این عصر ارتباطات و اطلاعات و با این تکنولوژی چگونه زندگی میکنیم .......؟؟؟!!!