" پست ثابت "

" هر کسی{ کاو }دور ماند از اصل خویش "

" باز جوید روزگار وصل خویش "

ضمن عرض احترام و سپاس از دوستان و مخاطبین بزرگوار ؛ لطفا در رابطه با مطالب داخل وبلاگ نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را مرقوم فرمائید .

" رواق منظر چشم من آشیانه تست "

" کرم نما و فرود آ ؛ که خانه خانه تست "

" با تقدیم احترام "

" روز حکیم عمر خیام "

 حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری در  ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ در نیشابور دیده به جهان گشود .

وی  به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوریهم نامیده شده‌است، از ریاضی‌دانان، ستاره‌شناسان و شاعران بنام ایران در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و حجةالحق لقب داشته است؛ ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است.



یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است.

شماری از تذکره نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اندهر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سینا بوده‌است، بسیار بعید می‌نماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می‌داند اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.

همچنین از وی هم‌اکنون بیش از ۱۰۰ رباعی برجای مانده‌است.

آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود .

 

 

 

 

" روز جهانی موزه و میراث فرهنگی "

 

گسترش موزه های دنیا و همكاری همه جانبه ی علمی ، فرهنگی و صنعتی ِ فیمابین ، در جهت دستیابی به اهداف فرهنگی از طریق هماهنگ ساختن اقدامات بین المللی و تدوین برنامه هایی مؤثر است كه دارای خطوط اساسی همكاری مشترك و دو جانبه بین مردم و موزه ها در سطح جهانی باشد . بر اساس همین عقیده ، در قطعنامه ی شماره ی پنج ِ دوازدهمین مجمع عمومی كمیته ی بین المللی موزه ها ایكوم (ICOM) كه در 28 مه 1977 میلادی درمسكو برپا شد ، روز 18 مه برابر با 28 اردیبهشت به عنوان روز جهانی موزه ها اعلام شد  و از آن سال در روز یاد شده درهمه ی كشورهای عضو ، مراسمی به مورد اجرا گذاشته می شود.

تعریف موزه:

بر مبنای تعریفی كه " ایكوم " از موزه می دهد ، موزه عبارت است  از مكان گردآوری ، نگهداری ، مطالعه ، بررسی كردن و به نمایش گذاشتن نعمتهای فرهنگی یا طبیعی به منظور آموزش ، پژوهش و ارزش دادن به این مجموعه ها و لذت بردن از آنها .

موزه های معروف جهان و ایران:

درجهان موزه های معروف بسیاری وجود دارد، همچون موزه ی " لوور"  در فرانسه ، موزه ی " بریتانیا " در لندن ، موزه ی " بررا " در میلان، موزه ی " متروپولتین " در آمریكا، موزه ی " لنین گراد " در روسیه ، موزه ی " ایتالیا " در رم و" ایران باستان " در تهران.

موزه ایران باستان

اولین موزه ی ایران در ابتدای خیابان 30 تیر در خیابان امام خمینی تهران واقع است. ساخت این موزه در 21 اردیبهشت سال 1313 شروع شد و در سال 1316 به پایان رسید و بازدید آن برای عموم آزاد است.

موزه ملی ایران شامل 13 بخش است و دربردارنده ی آثار حجاری و معماری و کشفیات باستانی و مجسمه های ارزنده و آثار باستانی دیگر است.

موزه لوور

 موزه لوور در شهر پاریس در کشور فرانسه واقع شده است. موزه لوور از سال 1793 میلادی تا امروز به عنوان موزه عمومی فعال بوده است. بیش از 35 هزار اثر هنری در هشت بخش مختلف موزه لوور نگهداری می شود. تمرکز موزه ی لوور روی هنر، تاریخ بشر و فرهنگ است.

 

بریتیش میوزیوم لندن

 این موزه از بزرگترین موزه های جهان به حساب می آید. در سال 1753 تاسیس شده است. کتابخانه این موزه در جهان کم نظر است. استوانه کوروش در این موزه نگهداری می شود.

موزه متروپولیتن نیویورک

دارای آثار هنری از هنرمندان ایتالیا(روم قدیم) ایران باستان و اکثر کشورهای جهان است.


موزه توپکاپی استانبول ترکیه

که علاوه بر آثار تاریخی و تابلوهای نقاشی ارزنده و جواهرات گرانبها دارای معتبرترین موزه اسلامی است.اولین قرآن های اسلامی و اولین روکش حجرالاسود و پرده کعبه معظمه و آثار ارزنده دیگر اسلامی در آن نگهداری می شود.



" لطفا مطالب را کاملا مطالعه بفرمائید "  


ادامه نوشته

" به مناسبت سالگرد تولد استاد مشکاتیان "

 سالروز تولد استاد پرویز مشکاتیان

پرویز مشکاتیان، ( تولد:24 اردیبهشت 1334 نیشابور - وفات: 30 شهریور 1388تهران ) آهنگساز ، موسیقی دان، نوازنده سرشناس سنتور، استاد دانشگاه و پژوهشگر نامی ایران بود .

زندگی‌نامه:

پرویز مشکاتیان در سال ۱۳۳۴ در نیشابور به دنیا آمد. او مقدمات موسیقی را از شش سالگی نزد پدرش، حسن مشکاتیان، که استاد سنتورنوازی و آشنا باویولن و سه‌تار بود، آموخت. وی آموختن موسیقی را در طول تحصیل در زادگاهش، نیشابور پی گرفت و تا پایان دورهٔ متوسطه همچنان در پیشگاه پدر به فراگیری و تمرین مشغول بود. مشکاتیان در سال ۱۳۵۳ وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبا در دانشگاه تهران شد و به آموختن ردیف میرزا عبدالله نزد نور علی خان برومند و ردیف موسیقی سنتی نزد دکتر داریوش صفوت پرداخت.وی همزمان با آموزش ردیف، مبانی موسیقی ایرانی را نزد اساتیدی چون دکتر محمدتقی مسعودیه، دکتر مهدی برکشلی، عبدالله دوامی، سعید هرمزی و یوسف فروتن فرا گرفت.

فعالیت حرفه ای:

مشکاتیان از سال ۱۳۵۶، همکاری با رادیو را زیر نظر هوشنگ ابتهاج آغاز کرد ولی پس از واقعه ۱۷شهریور ۱۳۵۷ از رادیو استعفا داد و مؤسسه چاووش را با همکاری هنرمندان گروه عارف و شیدا تشکیل داد.سپس با همکاری شهرام ناظری، تصنیف «مرا عاشق»را بر روی شعر مولانا ساخت. از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۷ با محمدرضا شجریان همکاری داشت که نتیجهٔ این همکاری، آثار ماندگاری چون بیداد، آستان جانان، سِرّ عشق، نوا، دستان، گنبد مینا و جان عشاق بود. وی در همهٔ این آثار، به عنوان آهنگ‌ساز و نوازندهٔ سنتور (در سِرّ عشق به عنوان نوازندهٔ سه‌تار و در جان عشاق فقط آهنگ‌ساز) همکاری داشت.

وی با افسانه شجریان دختر محمدرضا شجریان ازدواج کرد ولی در دهه ۱۳۷۰ از او جدا شد. حاصل این ازدواج، دو فرزند به نام‌های آوا (دختر) و آیین (پسر) است.

او همچنین کارهای بسیار پرباری با نوازندگانی چون حسین علیزاده (سرپرست گروه عارف و گروه شیدا) و محمدرضا لطفی (سرپرست گروه شیدا) دارد.

پس از قطع همکاری با محمدرضا شجریان، وی با خوانندگانی چون علی جهاندار، ایرج بسطامی، علیرضا افتخاری، حمیدرضا نوربخش، علی رستمیان و شهرام ناظری همکاری کرد. او همچنین در فستیوال جهانی موسیقی تحت عنوان (روح زمین) در کشور انگلستان شرکت کرد و مقام نخست را بدست آورد.

مشکاتیان از سال ۱۳۷۶ اجراهای صحنه‌ای و انتشار آلبوم را متوقف کرد وتا تابستان سال ۸۴ کنسرتی در کشور اجرا نکرد.

یکی از واپسین کارهای وی آلبوم تکنوازی تمنا بود که در سال ۱۳۸۴ نواخت و منتشر کرد. همچنین وی در روزهای ۶ تا ۹ آذر ۱۳۸۶ به عنوان سرپرست گروه عارف کنسرتی در تهران برگزار کرد که حمیدرضا نوربخش به عنوان خواننده در آن شرکت داشت.

در سال ۱۳۸۶، پس از حضور پرویز مشکاتیان در کنسرت محمدرضا شجریان، رابطهٔ این دو استاد موسیقی ایرانی که بیش از یک دهه تیره بود، مجدداً برقرار شد. همچنین، در مراسم جشن خانه موسیقی در ۲۳ مهر ۱۳۸۶، لوح تقدیر از یک عمر فعالیت هنری توسط محمدرضا شجریان به عنوان رئیس شورای عالی خانهٔ موسیقی به پرویز مشکاتیان داده شد.

از آثار مشکاتیان، کتاب‌های فراوانی منتشر شده‌است. از این کتاب‌ها می‌توان به اثرهای بیست قطعه برای سنتور، گل آئین، گل آوا، مجموعه تصانیف، بیداد، لاله بهار اشاره نمود.




درگذشت:

پرویز مشکاتیان در تاریخ ۲۹ شهریور سال در منزلش در تهران و در سن ۵۴ سالگی بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.

همچنین مراسم تشییع پیکر پرویز مشکاتیان در روز ۴ مهر در زادگاهش نیشابور، از مقابل اداره فرهنگ و ارشاد و با حضور جمعیتی نزدیک به ۱۵ هزار نفر برگزار گردید. در این مراسم که هنرمندانی همچون حسین علیزاده، محمدرضا درویشی، همایون شجریان، کیوان ساکت، حمیدرضا نوربخش، علی رستمیان، شروین مهاجر و پژمان طاهری حضور داشتند، گروهی از دانشجویان دانشکده هنر نیشابور به نشانه عزا تعدادی از سازهای خود را کفن‌پوش کرده بودند. همچنین گروه موزیک شهر نیشابور در طول مراسم تشییع مارش عزا اجرا می‌کرد. پیکر پرویز مشکاتیان پس از مراسم تشییع و خواندن نماز در مسجد جامع نیشابور، در محوطه بیرونی باغ عطار و در جوار مقبره عطار نیشابوری به خاک سپرده شد.


" سخنانی از دکتر علی شریعتی "

اگر باطل را نمي توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت ، اگر حق را نمی توان استقرار بخشيد می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت .

"دکتر علی شریعتی / کتاب حسین وارث آدم"


نه من هرگز نمی نالم .. قرن ها نالیدن بس است .. می خواهم فریاد کنم ! اگر نتوا نستم سکوت می کنم ...... خاموش مردن بهتر از نالیدن است.


" به مناسبت روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر "

۱۸ اردیبهشت سالروز جهانی  صلیب سرخ و هلال احمر سالروز پاسداشت حرمت انسان و پاسداشت صلح جهانی است.
 بزرگترین و دیرینه ترین آرزوی بشر که همچنان در جستجوی آن است و این روز یادمانی است برای یادآوری این روز که فراموش نشویم و فراموش نکنیم .

از سال ۱۸۵۹ میلادی که هانری دونان سویئسی جوان جسوری که تصمیم گرفت برای نجات جان مجروحان جنگ فرانسه و اتریش در سولفو رینو ایتالیا گروهی را تشکیل دهد و با این کار جان بسیاری از سربازان را در این جنگ نجات داد تا سال ۱۸۶۴میلادی که رسما به دلیل ابتکار هانری دونان در ژنو کمیته ی دائمی بین المللی کمک به مجروحان جنگ تشکیل شد و بدینسان جمعیت صلیب سرخ جهانی متولد شد و  به افتخار ملیت دونان یعنی سویئس آرم این سازمان از نشان پرچم سویئس گرفته شد و کشور عثمانی که نماینده ی مسلمانان و اعراب به شمار می رفت پیشنهاد هلال ماه را که از پرچم عثمانی گرفته شده و مورد قبول اعراب نیز بود  به جای صلیب سرخ داد و مورد تصویب قرار گرفت و در کشورهای عربی و مسلمان مورد استفاده قرار گرفت .


در ایران به پیشنهاد و تلاشهای عبدالصمد  ممتازالسلطنه وزیر مختار ایران در پاریس  در دوره ی ناصرالدین شاه  و  دکتر امیر اعلم ریئس بهداری خراسان در دوره ی احمد شاه  و پذیرش احمد شاه در سال ۱۳۰۱ خورشیدی به جای استفاده از صلیب سرخ یا هلال احمر نشان شیر و خورشید سرخ  داده شد و این نشان که باز مانده از میراث فرهنگی و باستانی ایران بود در کمیته ی بین المللی صلیب سرخ مورد تصویب قرار گرفت و ایران تنها کشور جهان بود که به تنهایی دارای یک نشان مخصوص به خود بود تا اینکه پس از انقلاب ایران استفاده از این نشان را به حالت تعلیق در آورد و نشان هلال را جایگزین آن کرد .

اهدف این جمعیت چیست و وظایف ما در برابر آن چیست؟        

اصول این جمعیت عبارتند از :۱ـ بشر دوستی ۲ـبی غرضی ۳ـبی طرفی ۴ـاستقلال ۵ـخدمات داوطلبانه ۶ـ یگانگی ۷ـ جهان شمولی .

این سربازان در حقیقت پیام آور صلح ـ آرامش  ـ سلامتی ـ و زندگی هستند از اهداف مهم آنان می توان به این مواردنیز اشاره کرد :۱ـتلاش برای تسکین آلام بشری ۲ـکوشش در جهت برقراری دوستی ۳ـ حمایت از زندگی و سلامت انسان ها .

این اصول و آرمانها همواره مورد خواست و پذیرش نوع بشر بوده و هست و در تمامی کشورهای جهان مورد تایید و توافق است و کشوری که نمایندگی صلیب سرخ یا هلال احمر را دارد در واقع اصول این سازمان را نیز یا پذیرفته وبا باید بپذیرد و در جهت تحقق آن نیز خود را ملزم و کوشا بداند.اما مخاطب این آرمانها و اهداف علاوه بر دولتها ملتها نیز می باشند .جمعیتی که فلسفه ی وجودی آن علیه جنگ و نفرت و ستیز و برای صلح و کرامت انسان و دوستی و زندگی  پایه گذاری شده است و ما مخاطبان همیشگی آن هستیم .

باید این سئوال دائمی و همیشگی را از خود داشته باشیم که ما و جامعه ی ما تا چه حد به این اهداف نزدیک شده است ؟! آیا فرهنگ صلح و بشر دوستی در جامعه ساری و جاری است یا فرهنگ نفرت و ستیز و تبعیض و برتری جویی و برتر بینی و مطلق بینی خود و نگاه حقیرانه به دیگران داشتن؟!روز جهانی صلیب سرخ روزی است برای انسان و صلح و روز پاسداشت کسانی که دلیرانه و دلاورانه جان و حیات خود را در معرض انواع مخاطرات قرار می دهند تا همنوعان آنها در حریم امن و آرامش بزیند و این کمترین وظیفه ی ماست که اگر در این راه گامی بر نمی داریم سنگی نیندازیم و زخمی نزنیم که پهنه ی گیتی از دشمنی و تبعیض و نفرت به قدر کافی رنج می برد !.

آموزش این اصول و آشنایی بیشتر جامعه با این  آرمانها باید در خانه   در  مدرسه    و هر جمع انسانی در الویت قرار گیرد و سر لوحه ی هر انسان آرمان خواه و مهر ورز ستم ستیزی باشد تا جامعه ی انسانی گامی بیشتر به سوی تحقق این آرمان انسانی و الهی برداشته باشد .

" به مناسبت سالگرد تولد استاد بنان "

  سالروز تولد استاد بنان

امروز 16 ارديبهشت ماه، سالروز تولد استاد بنان هست. گفتم بد نيست يه يادي ازشون بكنيم.

غلامحسین بنان
غلامحسین بنان، (تولد: اردیبهشت ۱۲۹۰ قلهک تهران - وفات:  ۸ اسفند ۱۳۶۴) خواننده ایرانی است که از سالهای ۱۳۲۱ تا دهه ۵۰ در زمینه موسیقی ملی ایران فعالیت داشت. او عضو شورای موسیقی رادیو، استاد آواز هنرستان موسیقی تهران و بنیان‌گذار انجمن موسیقی ایران بوده‌است.
دوران کودکی
پدرش کریم خان بنان الدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده رکن‌الدوله (برادر ناصرالدین شاه) بود. از شش سالگی به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنمایی های مادرش که پیانو را بسیار خوب می نواخت بهره‌ها گرفت، اولین استاد او پدرش بود و دومین استاد، مرحوم میرزا طاهر ضیاءذاکرین رثایی و سومین استادش مرحوم ناصر سیف بوده‌اند.

فعالیت حرفه‌ای
از سال ۱۳۲۱ صدای غلامحسین بنان، همراه با همکاری عده‌ای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید و دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه شد. روح‌الله خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه همیشه جاوید «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوت استاد داود پیرنیا همکاری داشت. بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود 350 اهنگ را اجرا کرد و انچه که امتیاز مسلم صدای او را پدید می اورد، زیر و بم ها و تحریرات صدای او است که مخصوص به خودش می‌باشد. بنان نه تنها در اواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود، بلکه در نغمات جدید و مدرن ایران نیز تسلط کامل داشت. تصنیف زیبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترین معرف این ادعا می‌باشد. بنان را می‌توان به حق بزرگترین اجرا کننده آهنگ های سبک وزیری-خالقی دانست. او همچنین در کنار ادیب خوانساری از بهترین اجرا کنندگان آثار صبا و محجوبی محسوب می‌شود. استعداد شگرف او در مرکب خوانی و تلفیق شعر و موسیقی بارها ستایش موسیقی دانان معاصرش را بر انگیخته است.
در سال ۱۳۳۲ به پیشنهاد شادروان خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول گردید و در سال ۱۳۳۴ ریئس شورای موسیقی رادیو شد. غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه‌های گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشته و برنامه‌های متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده بزرگ و هنرمند به یادگار مانده است.
در این برنامه ها، استادان تراز اول موسیقی سنتی چون روح الله خالقی، ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، احمد عبادی، حسین تهرانی، علی تجویدی،و ... با او همکاری داشته‌اند. وی در سال ۱۳۳۶ در اثر یک سانحه رانندگی در جاده کرج یک چشم خود را از دست داد.


محل دفن او در امامزاده طاهر کرج است. کتاب"از نور تا نوا"به کوشش دکتر داریوش صبور در مورد زندگی این خواننده بزرگ موسیقی سنتی ایران منتشر شده است.

ترانه‌های ماندگار
از ماندگارترین ترانه‌های بنان می‌توان به: آهنگ آذربایجان،آمدی جانم به قربانت،یار رمیده،الهه ناز،می ناب،خاموش،مراعاشقی شیدا،من روز ازل، نوای نی و سرود همیشه جاوید ای ایران اشاره کرد. مجموعه آثار استادبنان به نام„رویای هستی” به کوشش شهرام آقایی پور درسال1381 درتهران منتشر شدده است.
آواز های ماندگار
آواز ماهور با غزل سعدی به مطلع „همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی” و آواز دیلمان با شعر سعدی به مطلع „چنان در قید مهرت پایبندم که گوئی آهوی سر در کمندم” و همچنین آواز اصفهان بر روی غزل „آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود” از کار های ماندگار استاد هستند.

کارنامه هنری
گلهای جاویدان
گلهای جاویدان بدون شماره در «شور»
گلهای جاویدان بدون شماره در «سه گاه»
گلهای جاویدان بدون شماره در «همایون» با سنتور رضا ورزنده
گلهای جاویدان شماره ۹۲ در «بیات ترک و ابو عطا»
گلهای جاویدان شماره ۹۳ در «شور» با ویولون استاد مهدی خالدی
گلهای جاویدان شماره ۹۸ در «ابو عطا» با تار لطف اله مجد
گلهای جاویدان شماره ۱۱۸ در «ماهور» با ویولون استاد علی تجویدی و سنتور رضا ورزنده
گلهای جاویدان ۱۱۸مکرر در «ابو عطا» با ویولون استاد مهدی خالدی

و برنامه‌های متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده بزرگ و هنرمند به یادگار مانده‌است.
روحشون شاد



" روز بزرگداشت شیخ صدوق "

زندگی نامه " شیخ صدوق ":

او در حدود سال ۳۰۶ در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص امام زمان هم زمان بوده‌است.

پدر شیخ صدوق علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از فقهای بزرگ شیعه و در زمان امام حسن عسگری و امام زمان می‌زیسته و مورد احترام آن امامان بوده‌است. (هر دو پدر و پسر معروف به ابن بابویه و صدوقین هستند)

درباره تولد شیخ صدوق در کتاب های شیعه آمده‌است که پدر او بعد از گذشت ۵۰ سال از عمرش، دارای فرزند نشده بود. از این رو برای حسین بن روح سومین نائب امام زمان نامه می‌نویسد و از او تقاضا می‌کند که درخواست او را به امام زمان برساند. در جواب این نامه، امام زمان برای پدر شیخ صدوق می‌نویسد: «از خداوند خواستم دو پسر روزیت کند که وجودشان، خیر و برکت باشد.» از این رو وی «متولد به دعای امام زمان» نیز خوانده می‌شود.

شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی ازعلمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سخت گیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ، که ساکنان آن همه شیعه بودند، مهاجرت کرد و شیعیان با گرمی از او استقبال نمودند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لا یحضره الفقیه، را در این روستا تألیف نمود.

استادان:

استادان شیخ صدوق را نمی‌توان شمرد، ولی شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی ۲۵۲ تن از آنها را نام برده‌است که گروهی از آنها در زمره مشاهیر بوده و عبارتند از:

  1. پدرش علی بن بابویه قمی
  2. احمد بن علی بن ابراهیم قمی
  3. علی بن محمد قزوینی
  4. جعفر بن محمد بن شاذان
  5. جعفر بن محمد بن قولویه قمی
  6. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی

شاگردان:

از میان مهم‌ترین شاگردان وی می‌توان به دانشمند بلند آوازه، محمد بن محمد بن نُعمان معروف به شیخ مفید اشاره كرد که خدمات بسیاری به جهان اسلام ارائه کرد و آثار به جای مانده از وی حکایت از وسعت معلومات او دارد.

آثاراستاد:

شیخ طوسی نوشته‌است که شیخ صدوق ۳۰۰ جلد کتاب تألیف کرده‌است.

برخی از مهم‌ترین آثارش عبارت‌اند از:


  • المواعظ و الحکم
  • تعداد زیادی در فضیلت برخی اعمال و بعضی از ماه‌ها
  • تعداد زیادی رساله در موضوعات مختلف فقهی و غیر آن
  • چندین کتاب در فضایل پیامبر و امامان و برخی از اصحاب

درگذشت:


وی پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمرش، در سال ۳۸۱ دعوت حق را لبیک گفت و در شهر ری دیده از جهان فرو بست و در شهر ری مدفون گردید که بعدها گورستان ابن‌بابویه در اطراف آن ساخته شد.


" کتاب و کتابخوانی "

کتاب را نخوانید که بخوابید!

کتاب را بخوانید که بیدار شوید ...

" ارتباط فرهنگ و کتاب "

برای نابود کردن یک فرهنگ

نیازی نیست کتابها را سوزاند

کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند . . .

 

" تاریخچه کتاب در عهد باستان "

کتابخانه های سومریان :

از خرابه‌های شهرهای باستانی سومریان چنین برمی‌آید که سومریان در حدود ۲۷۰۰ سال قبل از میلادمسیح کتابخانه‌های شخصی، مذهبی و دولتی بر پا کرده بودند، مشهور است که کتابخانه «تلو» مجموعه‌ای متجاوز از ۳۰۰۰۰ لوحه گلین داشته است، تمدن سومریان از ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد پا گرفت و در عهد طلایی «اور» شکوفا شد.

مورخان سومری ثبت تاریخ جاری و باز سازی داستان گذشته شان را آغاز کردند. کهن‌ترین نظام نگارش شناخته شده «خط میخی» است و اعتبار سومری‌ها به سبب ابداع این خط و خدمت بزرگ آنها به بشریت است.

برای نوشتن از قلم فلزی و تیزی (به شکل میخ) استفاده می‌کردند و بر موادی چون گل نرم، عاج یا چوب می‌نوشتند. برای این منظور کاتبانی تربیت شده وجود داشتند و پس از نوشتن گل نرم را می‌پختند تا سخت شود قطعات گل پخته به صورت لوحه، نخستین کتابهایی است که تا کنون کشف کرده‌اند. چون لوحه‌هایی ابزار ثبت اطلاعات تجاری، آثار مذهبی شامل دعاها، مناسک، علائم جادویی، افسانه‌های مقدس و حکایات و روایات قومی و ملی بودند.می بینیم که برای این لوحه ادبیات، اندیشه‌های اجتماعی، سیاسی و فلسفی خود را حفظ کرده‌اند و در میان مواد حفاری شده از خرابه‌های شهرهای باستانی سومری لوحه‌هایی وجود دارد که قطعات ادبی هزاران سال کهنتر از ایلیاد در آنها نقش بسته است.

سومریان کهنترین ادبیات شناخته شده انسان را تدوین کردند. فرهنگ سومری برای مدتی بیش از ۱۵۰۰ سال یعنی از نیمه هزاره چهارم تا آغاز هزاره دوم پیش از میلاد بر سرزمین«رافدین» سیطره داشت. در ازای این تاریخ، نویسندگان سومری توانستند شمار بسیاری از متون را در مو ضوعات مختلف و در نسخه‌های متعدد به نگارش در آورند. برخی از افسانه‌های رایج مانند داستان «دلاور ناکام گیلگمشن» در نسخ‌های فراوان و روایت‌های گوناگون به جا مانده است.

پس از سومریان، به تمدن بابلیان می‌رسیم. بابلیان نوشتن خط میخی و همه دانشهای ریاضی و ستاره‌شناسی و غیره را از سومریان آموختند. کتابخانه‌هایی در معابد و قصرها وجود داشتند و یکی از مهم‌ترین و بهترین نمونه‌های آنها کتابخانه «بورسیپا» بود که یکی از شاخصترین کتابخانه‌های عصر باستان بود. از مهم‌ترین آثار باقیمانده از تمدن بابلیان می‌توان «قانون حمورابی» را نام برد.

کتابخانه‌های آشوریان :

پادشاهی آشوریان هم‌زمان با فرمانروایی بابلیان بود. مشهور است که کتابداری به منزله یک پیشه به آن دوران باز می‌گردد. آشور بانیپال که از سال ۶۲۶ تا ۶۶۸ پیش از میلاد می‌زیست، نخستین مفسر کار کتابداری در نظر گرفته می‌شود وی در شهر نینوا کتابخانه‌ای بزرگ تأ سیس کرد و کاتبانی را به کتابخانه بورسیپا گسیل داشت تا لوحه‌های گلی را استنساخ و نوشته‌های موجود در آنجا به کتابخانه نینوا منتقل کنند.

«آشور بانیپال» را باید به حق کتابدار پادشاه باستانی تاریخ تمدن نامید. در تاریخ کتابخانه برای نخستین بار در کتابخانه نینوا به فهرست بر می‌خوریم. لوحه‌ها با نظمی منطقی بر حسب مو ضوع یا نوع مرتب شده و هر یک نشانه شناسایی داشت و سیاهه محتوا هر اتاقک یا حجره که بر سر در آن کنده کاری شده بود در فهرست نیز مندرج بود. کتابخانه آشور بانیپال در نینوا تصویر کم و بیش کاملی از رشد و پیشرفت نگارش و شکل و شیوه نگهداری میراث انسانی در فرهنگ سومری، بابلی و آشوری را طی ادوار آغاز تاریخ در اختیار می‌گذارد.

کتابخانه های مصریان :

تمدن باستان مصریان هم‌زمان با تمدن‌های سومریان و بابلی و آشوریان شکوفا شد اما کار مصریان از نظر شکل کتاب و مواد نوشتنی با آنها تفاوت بسیار داشت. ماده نوشتنی آن برگ «پاپیروس» بود. از قلم مو مانندی به منزله ابزار نگارش استفاده می‌شد و شکل کتاب آنها طومار پاپیروس نام داشت و نگارش آنها به خط تصویری (هیروگلیف) انجام می‌گرفت.

مصریان خود کتاب را چنان بزرگ می‌داشتند که گویی آن را می‌پرستیدند. برای مثال در یکی از متون دیدگاه ژرفی را پیرامون ارزش در سخن نگارش یافته می‌خوانیم :«انسان می‌میرد و جنازه او به خاک تبدیل می‌شود و همه همروزگاران او چهره در نقاب خاک می‌کشند و این کتاب است که یاد او را از زبانی به زبان دیگر انتقال می‌دهد. نگارش سودمند تر از یک خانه ساخته شده با یک صومعه در غرب یا از یک قلعه شکست ناپذیر یا یک بت در یک معبد است».

در پرتو آب و هوای بسیار مناسب مصر، بسیاری از طومارهای پاپیروس بویژه در گورستانها و بقایای معابد و حتی در خانه‌های شخصی محفوظ مانده است. کتاب نگارش یافته به ورق پاپیروس در مصر شکل طومار داشت.


کتابخانه های ایرانیان :

در زمان شاهنشاهی هخامنشی در ایران (۵۵۸-۳۳۰ پ.م.) کتاب‌های علمی و مذهبی ایران از زمان زرتشت در کتابخانه‌های «گنج هاپیگان» در تخت سلیمان و «دزی ناپشت» در تخت جمشید بایگانی شده‌بودند. گمان می‌رود که این کتاب‌ها در موضوعات فلسفه، نجوم، کیمیاگری و علوم پزشکی بوده‌است، موضوعاتی که مغان ایران در آن‌ها استاد بودند. پس از فتح ایران توسط اسکندر مقدونی، کلیهٔ این کتاب‌ها در آتش سوختند. همچنین می‌توان به کتابخانه دانشگاه جندی شاپور که یکی از کتابخانه‌های بزرگ ایرانیان در عهد باستان (ساسانیان) بود، همچنین کتابخانه شوش در زمان هخامنشیان که پس از حمله اعراب به ایران ازبین رفت اشاره کرد.


 

" جایگاه کتاب در ایران باستان "

کتابخوانی در ایران باستان
ايرانيان باستان نوشته هاي خود را بر روي سنگ ، كنده كاري مي‌كردند و يا بر روي الواح گلي زرين و سيمين مي‌نوشتند . گاه نيز از پوست دباغي شده گاو براي نوشتن استفاده مي‌كردند . اين سنت ، يادگار دوران مهرپرستي ايرانيان بود و در آيين زرتشت نيز ادامه يافت. از آنجا كه پوست گاو در مكان‌هاي مرطوب و متعفن گندزا مي‌شد لذا ايرانيان از پوست درخت خدنگ كه نرم و مقاوم بود و آن را «توز» مي‌ناميدند ، استفاده مي‌كردند . ولي ماده اصلي نوشتاري ، لوح گلي يا سنگ نبشته بود . به نوشته «الفهرست» ، اسكندر مقدوني پس از فتح تخت جمشيد ، ساختمانهاي گوناگوني را كه بر سنگها و تخته هايش انواع علوم ، نقش و كنده كاري شده بود با خاك يكسان نمود و از آنچه در ديوانها بود رونوشتي برداشته و به زبان رومي و قبطي برگردانيد و سپس آنچه را كه به خط فارسي موجود بود به آتش انداخت و كتابها و ساير چيزهايي كه از علوم و اموال و گنجينه ها و علما به دست آورده بود ، به مصر روانه داشت .

در ايران باستان ، واژه كتاب - در معناي وسيع كلمه - بر «كتاب مقدس » اطلاق مي شده و صاحبان آيين ، « صاحبان كتاب » بوده اند . خط و سواد نيز كه لازمه كتابت و فهم متون ديني است امري مقدس به شمار مي‌رفت و از اين رو در انحصار موبدان (روحانيون زرتشتي) قرار داشت
در زمان سلطنت انوشيروان ساساني دانشگاه جندي شاپور تاسيس شد و كتاب هايي از زبانهاي هندي ، سرياني و يوناني به پهلوي ترجمه گرديد كه از جمله مي‌توان به خداي نامه ، كليله و دمنه ، هزار افسانه ، سندبادنامه ، ويس ورامين ، آيين نامه و تاج نامه اشاره كرد .

برخي بزرگان و خردمندان ايراني ، خود اهل تاليف و تصنيف و ترجمه بودند ، چنان كه بزرگمهر رساله پهلوي «پند نامك» را نوشت و برزويه نيز كتاب كليله و دمنه را از سانسكريت به زبان پهلوي ترجمه كرد . بسياري از اين كتاب ها در نخستين قرون اسلامي از پهلوي به عربي ترجمه شدند كه از جمله مهمترين آنها مي‌توان به كليله و دمنه ، سندبادنامه ، ويس ورامين و طوطي نامه اشاره كرد . البته اغلب اين آثار پيش از اسلام به صورت داستانهاي روايي نقل مي‌شده‌اند و پس از اسلام به كتابت در آمدند . به نوشته ابن نديم 70 عنوان كتاب در موضوعات پزشكي ، سياست ، فنون جنگي و داستان از پهلوي به عربي ترجمه گرديد.


" جایگاه آموزش در ایران باستان "

به گواهی تاریخ ، ایرانیان از دیر باز برای خرد و دانش ارزش بسیار قائل بوده اند تا آنجاکه در ادعیه و
اورادی که از آن زمانها به جای مانده است ، از خداوند خواسته شده است که به انها دانش و بینش عطا فرماید.
در گاتها امده است : « هر مرد و زن و یا پیر و دختر باید در راه دانائی و بینائی خود بکوشد؛ چه دانش دیده بیناست و هر که دانشمند نباشد ، کور و ناتوان است.» در این طریق به خصوص برای آموزش و پرورش دختران دستورات و دقت خاص اعمال می شده است و انها علاوه بر آموزشهای مقدماتی ، ادبیات ، موسیقی و تحصیلات عالی نظری را نیز پا به پای پسران فرا می گرفته و به درجات عالی دانش نائل می شده اند.
در آموزه های زرتشت یکی از راههای رسیدن به بهشت موعود ، « کوشش و کمک به تعلیم و تربیت نوع بشر » عنوان شده است ، چرا که به نیروی دانش ، شر و ستم ، این دو آثار جهل ، از جهان رخت بر می بندد.
در ایران باستان هدف از اموزش و پرورش این بود که کودک را معتقد به خدا و متدین بار بیاورند، او را دارای اخلاق نیکو کنند؛ به او پیشه و هنر بیاموزند و به بهداشت تن متوجه و مأمور سازند.
در زمان هخامنشیان توسعه صنایع و حرف گوناگون و سازمان اداری و تشکیلات وسیع دربار نیاز مبرمی به نیروی انسانی متخصص و کار آمد داشت. به همین لحاظ در صدد بر آمدند علاوه بر آموزشهای دینی سایر علوم را در مدارس ، مکانهایی سوای خانه و پرستش گاهها بر پا دارند.

با توسعه تعلیم و تربیت مدارس عمومی در نقاط مسکونی ، نزدیک محل کسب ، بازار و محل زندگی مردم ساخته شد. در اینگونه مدارس اموزش دینی و اخلاقی (= آشنایی با زمینه های اعتقادات مذهبی و چگونگی تعالیم زرتشت ) ؛ آموزش اداری و کشوری (= ارتباطات ، روابط عمومی ، امور مالی و حسابداری . مقیاسات ) ؛ آموزش نظامی (= شناخت و آشنایی با ابزار های جنگی و کسب مهارت و تسلط در استفاده از آنها)؛ آموزش سیاسی (= دیپلماسی و روش کشور داری )؛ آموزش صنعتی (= دانش و صنعت سفال، فلز، بافندگی ، چوب ، شیشه و کاغذ)؛ آموزش نیرومندی و بهداشت (= سواری، تیر اندازی، شکار چوگان، کشتی و پهلوانی، راهپیمایی، کوه نوردی، دو ، شنا و شطرنج) و آموزش هنری (= دانش و مکتب موسیقی ،پیکر نگاری، پیکر تراشی و منبت کاری ) از جمله آموزشهای رایج در ایران بود.با توسعه علوم و دانش که در نتیجه توسعه آموزشگاهها و مدارس دولتی و عمومی از یک سو و حشر و نشر با یونانیان و بر قراری رابطه با هندوستان از سوی دیگر صورت گرفت، به تدریج مدارس عالی در ایران پدیدار شد. جلوه بارز اینگونه آموزشگاهها که در آنجا ، در سطوح عالیه تدریس و تحقیق می شد، دانشکاه جندی شاپور است که به دستور اردشیر بابکان در قرن سوم میلادی بنیانکذاری شد.
در این دانشگاه که طی چندین قرن مرکز دانش جهانی محسوب می شد، طب، دارو سازی و دامپزشکی، فلسفه، هیئت و نجوم، ریاضیات، حکمت، منطق، الهیات و ... تدریس می شد و دانشکده طب و نجوم آن در بسط و تحکیم این علوم به کشفیات و پیشرفتهای فوق العاده بزرگی نائل شد.


" مقام معلم از دیدگاه دکتر شریعتی "

اگر کسی بتواند معلم خوبی باشد ، خیانت کرده است اگر به کار خوب دیگری

 

 بپردازد . چرا که معلمی مقام پیغمبری و تعلیم مقام خدایی است.

" معلم شهید ؛ دکتر شریعتی "

" جایگاه زن در ایران باستان "

اندیشه‌ی ایرانی که برپایه‌ی سرشت نیک خود و اندیشه های زردشت پدید آمده بود، به خوبی می‌دانست که زن و مرد باهم برابر و در کنار‌یکدیگرند. کریستن سن، خاورشناس بزرگ دانمارکی می‌گوید: «رفتار مردان نسبت به زنان در ایران باستان همراه با نزاکت بود. زن چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی از آزادی کامل برخوردار بود». افزون بر این، در فرهنگ ایرانی، انبوه نام های زیبای گل ها و بوی گل ها و زیبایی گل و درخت و جان و جهان را که بر دختران می‌نهند، با هیچ فرهنگ و هیچ زبان و کشور دیگر نمی‌توان برابر کردن، و این همه به نشانه‌ی احترامی است که در اندیشه‌ی ایرانی برای دختر رواست و جایگاه والایی که زن از آن برخوردار بوده است.

  
البته در کنار این برابری، هیچ گاه جایگاه زن به ورطه‌ی نادرستی نیفتاده است؛ چنانکه در نگاره های پارسه و دیگر جایگاه های هخامنشی نگاره‌ی هیچ زنی دیده نمی‌شود.  چنانکه پلوتارک می‌نویسد، ایرانیان در اموری که به بی عفتی مربوط می‌شود، به شدت حساس بودند، ولی این امر موجب نمی‌شده که زنان در سراهای خود محبوس باشند. نبشته های دیوانی پارسه، گواه نقل مکان مکرر آنان است که گاه با شوهر و‌یا پدر خود سفر می‌کنند، که دراین هنگام، جیره‌ی سفر آنان تفاوتی با مردانشان ندارد. آنان از خود، دارای املاک و کارگاه هایی بودند که خود آنها را اداره می‌کردند، البته می‌بایست به دیوان شاه گزارش کارهای خود را بدهند.

در روزگار هخامنشی، شاهنشاه همسر خود را‌یا از خانواده‌ی هخامنشی برمی‌گزید و‌یا از شش خانواده‌ی بزرگ پارسی؛ این زن شاهبانو می‌شد. گاه شاهنشاهان، چندین همسر بر می‌گزیدند، چنانکه داریوش برای تثبیت جایگاه خود، چند همسر از خاندان کورش را برگزید. در روزگارافول هخامنشیان، شاهنشاهان هخامنشی افزون بر شاهبانو دارای زنان دیگری نیز بودند که آنها را زنان غیر عقدی می‌گفتند؛ چنانکه هرودت می‌گوید پارسیان هریک چند همسر برمی‌گزینند و شمار بیشتری همبستر دارند. البته این، تنها برای شاهان و شاید درباریان  است و زندگی توده‌ی مردم برپایه‌ی تک همسری بوده است. در دیانت زرتشت و زندگی آریاهای نخستین، ازدواج بر پایه تک همسری بوده است. بعدها مردان مجاز به گزینش  همسر دیگری با رعایت حقوق همسر نخست بودند. در همه متون پهلوی  در «مادیکان هزار دادستان» تنها‌یک نمونه از دو زنه بودن می‌بینیم و این امر دلیل آن است که چنین کاری نادر بوده است. به گفته‌ی استرابون، مراسم ازدواج در آغاز نوروز برگذار می‌شده است؛ آرین اشاره‌ی  کوچکی به رسم ازدواج پارسی دارد که در آن دو نامزد در کنار‌یکدیگر جای می‌گرفتند و مرد، دست همسرش را می‌گرفت  و آنرا می‌بوسید.

هنگامی که شاهان پارس شام می‌خوردند، زنانشان در کنارشان  می‌نشستند و در ضیافت شرکت می‌جستند. آنگونه که از نوشته های هرودت بر می‌آید، ایرانیان روزگار هخامنشی به همراه زنانشان در مهمانی ها شرکت می‌جستند. آیین هخامنشی چنین بود که شاهنشاه با مادر و همسرش بر سر میز خوراک می‌نشست. بدین گونه که دربالا مادر شاه و پس از آن خود شاه و پس از او هم، همسرش می‌نشست؛ همین آیین نشان می‌دهد که مادر شاهنشاه که هم مرتبه‌ی پدر وی است، از خود وی جایگاهی برتر دارد.

با آنکه در نگاره های رسمی هخامنشی زن دیده نمی‌شود، در میان آثار هنری کوچک به نقش های بی شماری برمی‌خوریم که زنان را می‌نمایاند. صحنه ای بر فرشی که از پازیریک بدست آمده و ملهم از هنر هخامنشی است دو زن را نشان می‌دهد که در برابر مجمری پایه دار در حال نیایش اند. شاهبانوان و شاه هر‌یک سراهای ویژه داشته اند. شمار فروانی، نقش زن عصر هخامنشی وجود دارد که در آن ها از دید جامه و کلاه و آرایه ها، فرقی میان زن و مرد به چشم نمی‌خورد. زنان به مانند مردان پوشیده اند، ولی رو و گیسوی خود را نمی‌پوشاندند.حتی نقش های تشریفاتی انجمن های شاهانه، مانند انجمن مشهور بار در فضای مرکزی پلکان بزرگ آپادانا نیز،  صورتی است که از طرف زن های شاهنشاهی بزرگ ایران تقلید می‌شده است.


                                  شاهزادگان و شاهبانوان هخامنشی، پازیریک










چنین بر می‌آید که زنان اشرافزاده می‌بایست آموزش و پرورش ویژه ای می‌دیدند.
آنگونه که از نبشته های دیوانی برجای مانده از پارسه برمی‌آید، زنان در کنار مردان در بیشترکارها شرکت داشتند و گاه برای نمونه در کارگاه های دوزندگی مردان زیردست زنان جای داشتند و می‌توانستند مدیریت بخشی را در دست داشته باشند. حقوق مردان و زنان  در برابر کار‌ی یکسان،‌یکی بود.  البته شغل های دیوانی به زنان داده نمی‌شد چراکه گاه مستلزم، سفر و دوری از خانواده بوده است. به زنان کارهایی داده می‌شد که زن بتواند در کنار کار، به وظایف خانوادگی خود برسد. به هنگام بارداری، زنان مرخصی داشته اند که به طبع حقوق آنها کم می‌شد، با این همه به مناسبت فرزند عایدی دریافت می‌داشتند. شمار کمابیش برابر زنان و مردان نشاندهنده‌ی نقش مهم اقتصادی زن در زندگی اش بوده است. بررسی دقیق نبشته های دیوانی پارسه نشان میدهد که زن در روزگار هخامنشی از چنان مقامی برخوردار بود که در میان همه‌ی مردمان جهان باستان مانند نداشت؛ حتی زنها بی آن که چیزی از ثروت شخصی خود را از دست دهند و‌یا مالکیت شان به خطر بیفتد، می‌توانستند دعوای حقوقی طرح کنند‌یا طلاق بگیرند. پس از شکست هخامنشیان، وضع اجتماعی زن ایرانی تغییر کرد و قوس نزولی را پیمود. زیرا در زمان سلوکیان، زنان و دختران بسیاری از‌یونان در ایران زندگی می‌کردند؛ و چون در‌یونان زن از برابری حقوق با مردان برخوردار نبود؛ لذا در وضعیت و سرنوشت زن ایرانی نیز تاثیر نهاد. هرچند که در روزگاران پسین، به دلایلی چون تماس با دیگر مردمان و دست بردن در آیین زردشت، برابری کامل زن و مرد که در روزگار اوستایی و سپس هخامنشی مطرح بود، تضعیف شد؛ با این همه اندیشه و آیین ایرانی برترین جایگاه را در درازای تاریخ برای زن نهاده است.

" هویت زن ایرانی "

فــرهنـگ عـــرب " چادر بــه سـَـر مــا کشیـــد ...


و " فـرهنـگ غـــرب " لبــاس از تــن مــا دَریـــد ...

ولـی‌ " فــرهنــگ مـن ایــرانـیـــه " !

نــه بــه چـــادر افـتـخـــار خــواهـــد کـــرد نــه بــه لبـــاس از تـن دَریــــده !


" جایگاه و ارزش مقام زن "

تــــــــــــو " زن " نشدی تا مردان ..... 


گناهشان را بر گردن تو بیاویزند 


و زنانگی ات را از تو دریغ کنند ....


"زن "شدی تا با تمامیت زنانگی ات ....


طعنه به مردان عـــــالم بزنی ....

" کوروش کجائی ؟! "

کوروش کجایی؟

تخت جمشیدت کجااست؟

ازآن سرافرازان جنگ وجنگجویت

اکنون کجاآرایش جنگی به پااست؟

**

آیاهمین سربازهای بنگی ومست

ازآن سپاه روزگاران توهستند؟

آیاهمین معتادهای پست وبدبخت

آن مردم دنیای ایران توهستند؟

**

کوروش نمیدانی،نمیدانی چه گشته است

برحال وروزمردمان سرزمینت

دشمن که نه،این قاصدکهای بدآیین

پاشیده خون درآسمان سرزمینت.

"سراینده صابر خوشبین صفت "

   

 


" منت خدای را عزوجل "

 

بنام خدایی که هر چه دارم از اوست و متعلق به خود اوست.

منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت...هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است ...

 

 

دشمن دانا بلندت می کند

بر زمینت می زند نادان دوست

 

 

 

گرفتم سرو آزادی نه از ماء مهین زادی

مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی